نقد كتاب

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

نگاهی به رمان« برج قحطی»، نوشته هادی حکیمیان

«برج قحطی»، برج بلند جریان سیال ذهن
 

فصل اول کتاب «برج قحطی» بسیار مرتب و منظم از ماجرای یک تئاتر در شهر یزد حکایت می کند. تئاتری که به مناسبات زیادی گره می خورد و فرجام کار را آن می کند که شده است. ولی از فصل دوم تا انتها مخاطب وارد ماراتنی نفس گیر برای فهم چگونگی وقایع و چرایی آنها می شود. راوی برج قحطی دانشجویی مبارز است که از تهران به یزد آمده است. تحت تأثیر ادبیات چپ جهانی، سرش پر از ایده های بزرگ انسانی برای مبارزه با ظلم است. به معنی واقعی کلمه روشنفکر دوره پهلوی دوم است و رویای رهایی مردم از بند ستم و جور دارد. به محافل ادبی روشنفکران چپ راه می یابد و با مبارزان علیه رژیم شاه آشنا می شود. از طرفی عاشق دختر علی ارفع خان می شود که خان زاده یزدی مسلط بر مناسبات شهر مسلط است.

شناخت علی ارفع خان و منابع مرتبط با خاندان او، راوی را وارد تاریخ پرماجرای یزد می کند و با شناخت چپ گرایانه او از اوضاع کشور، همسو می شود. فصل های آینده کتاب روایت همین دیوانگی بعد از شکست ایدئولوژیک، عشقی و هنری است که نتیجه ای جز از هم گسیختگی ذهنی ندارد. مکان و زمان در هم می ریزد و صرف شرایط روحی و جسمانی راوی بهانه روایت داستان می شود. چه در زندان و شکنجه، چه در بیمارستان روانی و چه زمانی که در روستاست ولی مشاعرش سر جایش نیست، همه محمل واقعی جریان سیال ذهن اند و درگیری با واقعیت رژیم، مبارزان، تاریخ یزد و مردم این اقلیم، چالش همیشگی ذهن این راوی شکست خورده است.

 راوی ای که هم در مبارزه شکست خورده است، هم در ماجرای عشقی و هم در عرصه فرهنگی (تدریس و ادبیات) و با نخستین شکنجه هم زیر بار این همه شکست له شده است. ذهنش از بند عقل رسته و دیوانه وار خود را به دیوارهای واقعیت (رژیم، مبارزان، تاریخ یزد و مردم این اقلیم) می زند. واقعیتی که اگر روشنفکری جامعه ایرانی در دهه پنجاه با خودش صادق می بود، باید چون راوی کتاب برج قحطی به دیوانگی می افتاد. راوی در روشنفکر «بودن» خود صادق است و همین صداقت، او را با واقعیت ایران مواجه می کند.

در فصل اول کتاب، راوی چون خاستگاهی مدرن دارد، فقط یزد مدرن را می بیند و به ابژه جغرافیایی و تاریخی یزد هم با عینک مدرن می نگرد. او از دور و با فاصله، در پی روایت مقطعی از تاریخ یزد است؛ اما برخوردش با واقعیت و تصمیم های جدیدی که در نسبت با ادراکات جدیدش از یزد می گیرد، ذهن او را به شهر نزدیک می کند تا جایی که درگیر آن می شود و از آن اثر می پذیرد. ریشه این تأثیرپذیری در دو جا به وضوح دیده می شود. اولی زبان بومی شده راوی است. همین زبان که از همتای تهرانی اش فاصله گرفته نشان می دهد که راوی گوش شنوایی برای ارتباط با مردم یزد دارد. راه دیگر ورود او به فهم یزد و مردمش، تاریخ آن است.

تاریخ یعنی روایت متمرکز بر یک منطقه و در زمان محدود و توجه به تاریخ مستلزم جدایی از پیش فرض های ذهنی ایدئولوژیک است. کسی که ذهنش را بر دیگران بسته باشد و تکلیف همه چیز و همه کس را از قبل در ذهنش معین کرده باشد، کاری با تاریخ نخواهد داشت. شنیدن ماجراهای تاریخی یزد به راوی این امکان را می دهد تا کم کم از پوسته ذهن خود بیرون بیاید و نگرشی تازه به پیرامون را تجربه کند. نگرشی که از ایدئولوژی چپ جهانی برنیامده و رنگ و بویی ایرانی دارد. یکی از نقاط مهم روایت تاریخی راوی، هوشمندی او در پیوستگی حکومت پهلوی با گذشته است.

 برخلاف تبلیغاتی که خود پهلوی علیه قاجار راه انداخته بود و خودش را تافته جدابافته از سلسله های گذشته معرفی می کرد، در واقع تغییری در سپهر سیاسی ایران رخ نداده بود و همان مهره های قدیم، بازیگران عرصه جدیدی به نام توسعه و آبادانی شدند. همان خان های قدیم به لباس دغدغه مندان توسعه و پیشرفت ایران درآمدند و پس از سال ها چنبره بر سنت و مکیدن خون جامعه کهن ایران، طالبان مدرنیته و ترقی شدند و برای ایران عقب مانده دل سوزاندند و با همین دلسوزی به مکیدن خون این مردم و منابع بی شمار حاصل از ارتباط با دول خارجی ادامه دادند. برج قحطی این تظاهرات را کنار می نهد و از طریق ذهن تاریک یک روشنفکر چپ وارد حیطه بازی قدرت خان ها می شود تا نشان دهد که سیاست ورزی و توجه به حوزه عمومی، فقط حرف است و حرف و حرف هم فقط برای نگه داشتن ژست مدرن شدن با هدف عقب نماندن از قافله قدرت است.

تاریکی درونی ذهن راوی، به خوبی با تاریکی دنیای سیاه زندگی حکام و خوانین ظالم یزد تناسب پیدا می کند. راوی چه زمانی که با حکومت پهلوی و توسعه آمریکایی حقنه شده بر مناطق گوناگون ایران مواجه است و چه زمانی که دارد تاریخ خان های یزدی را می گوید، روایت های سیاه اندر سیاه تاریخ را رها نمی کند. با وجود این تناسب محتوایی، وقتی کتاب را می بندید، احساس آزاردهنده مواجهه با یک نویسنده ایدئولوژیک که قالب جریان سیال ذهن را بازیچه بازی فرمی کرده باشد، به شما دست نمی دهد.
برج قحطی به قلم آقای هادی حکیمیان و توسط انتشارات موسسه شهرستان ادب منتشر شده است.

كتابخانه عمومي شهيدان وطني قائمشهر...
ما را در سایت كتابخانه عمومي شهيدان وطني قائمشهر دنبال می کنید

برچسب : نقد كتاب اقوم قيلا,نقد كتاب اذان الانعام,نقد كتاب,نقد كتاب لا تحزن,نقد كتاب استمتع بحياتك,نقد كتاب حياة محمد,نقد كتاب السر,نقد كتاب كليلة ودمنة,نقد كتاب طبقات فحول الشعراء,نقد كتاب الايام لطه حسين, نویسنده : 4shahidanvatani2e بازدید : 170 تاريخ : پنجشنبه 13 آبان 1395 ساعت: 6:23